تاريخ : 21 / 10برچسب:, | 1:20 | نویسنده : ali

فریم :

صهیون به چه معناست و چرا این جنبش با عنوان صهیونیسم خوانده می‌شود؟ چه تفاوتی در میان طرفداران صهیوینسم وجود دارد؟ آیا تمام نحله‌های صهیونیستی دارای ریشه مذهبی هستند؟ صهیونیسم سیاسی که بنیانگذار آن را تئودور هرتصل می‌نامند چیست و چه تأثیری در شکل‌گیری دولت غاصب اسرائیل داشته است؟

 

امروزه صهیونیسم لغتی آشنا در ادبیات سیاسی است. رژیم اشغالگر اسرائیل بر پایه ایدئولوژی صهیوینستی شکل گرفته است و نژادپرستی رایج در میان اسرائیلی‌ها نیز ریشه در همین مکتب دارد. صهیونیسم به صورت کلی به معنای بازگشت یهودیان به سرزمین موعود است. اما صهیون به چه معناست و چرا این جنبش با عنوان مصهیونیسم خوانده می‌شود؟ چه تفاوتی در میان طرفداران صهیوینسم وجود دارد؟ آیا تمام نحله‌های صهیونیستی دارای ریشه مذهبی هستند؟ صهیونیسم سیاسی که بنیانگذار آن را تئودور هرتصل می‌نامند چیست و چه تأثیری در شکل‌گیری دولت غاصب اسرائیل داشته است؟

 


دولت کنونی اشغالگر اسرائیل بر پایه ایده صهیونیسم شکل گرفت

 


نگاهی مختصر به صهیوینسم و شعب مختلف آن

صهيون، درزبان عبري، به معناي پُرآفتاب و نيزنام كوهي در جنوب غربي بيت‌المقدس است. كوه صهيون، زادگاه و آرامگاه داود پيامبر عليه ‏السلام و جايگاه سليمان عليه ‏السلام بود. گاه اين واژه نزد يهوديان، به معناي شهر قدس، شهر برگزيده و شهر مقدس آسماني به كار مي‌‏رود؛ ولي در متون ديني يهود، صهيون، اشاره به آرمان و آرزوي ملت يهود براي بازگشت به سرزمين داود عليه ‏السلام و سليمان عليه ‏السلام و تجديد دولت يهود دارد. به ديگر سخن، صهيون براي يهود، سمبل رهايي از ظلم، تشكيل حكومت مستقل و فرمان‏روايي بر جهان است و ازاين رو، يهوديان خود را فرزندان صهيون مي ‏دانند.

 


تپه صهیون؛ این لغت هم‌اینک از جانب صهیونیست‌ها به عنوان مترادفی برای اشاره به کل بیت‌المقدس به کار می‌رود

درتعريف صهيونيسم بايد آنرا به دو دسته تقسيم کرد؛ يک صهيونيسم معنوي و ديگري صهيونيسم سياسي. صهيونيسم معنوي يا مذهبي بر پايه کتاب مقدس شکل يافته و انديشمنداني مانند احد ‌هائان درسال 1897 صهيونيسم معنوي را تعريف کردند. بر پايه نظر و يافته‌هاي چنين انديشمنداني از کتاب تورات، يهوديان قومب رگزيده جهان هستند و در سراسر دنيا پراکنده‌اند. بر اين اساس نوع نگاه صهيونيسم‌هاي معنوي به موضوع فلسطين دارند اين است که فلسطين يک تاريخ براي يهوديان است و به عنوان يک تاريخ بايد مورد احترام قرار گيرد. لذا نوع نگاه طرفداران صهيونيسم معنوي يا مذهبي تاريخي و همراه با اعتقادات ديني است.

 


برخی یهودی‌ها بنا بر عقاید مذهبی خود مخالف ایده صهیونیسم و اسکان یهودیان در سرزمین‌های فلسطین هستند

اما دسته دوم پايه‌گذاران صهيونيسم سياسي هستند؛ پدر صهيونيسم سياسي تئودور هرتصل است. هرتصل در 1896 جزوه‌اي را به زبان آلماني تدوين مي‌کند که عنوان آن "دولت يهود" بود. هرتصل در اين جزوه تئوري را مطرح مي‌کند که نوعي صهيونيسم متفاوت با صهيونيسم معنوي يا مذهبي را ارائه مي‌دهد. در سنت معنوي صهيونيسم، فلسطين تنها يک تاريخ بود اما هرتصل به دنبال آن بود که يهوديان سراسر جهان را گردهم آورده و يکپارچه کند. او براين باور بود که مقدمه گردهم آوردن يهوديان از سراسر جهان تشکيل يک دولت است. لذا هرتصل صهيونيسم را از فاز معنوي و مذهبي آن وارد فاز سياسي کرد. او باور داشت که تنها راه مقابله با اقدامات يهود‌ستيزي موجود در دنيا اين است که يهوديان يک موطن متعلق به خود را تملک کنند. لذا درجزوه خود پيشنهاد مي‌دهد که آرژانتين يا فلسطين به عنوان مرکز دولت يهود درنظر گرفته شود. در گزارش حاضر نگاهی داریم به زندگی و فعالیت‌های تئودور هرتصل، بنیانگذار صهیونیسم سیاسی.

 


فعالیت‌های هرتصل موجب گشت تا تشکیل دولت یهود تبدیل به هدف بخش اعظمی از صهیونیست‌ها گردد

 


هرتصل؛ یک یهودی سکولار و بی‌دین!

دوران کودکی و جوانی

هرتصل در شهر پست (Pest) مجارستان و در یک خانواده یهودی متولد گشت. وی فرزند دوم جانت و جاکوب هرتصل بود. خانواده آنها به زبان آلمانی تکلم نموده و پایبند به اعتقادات مذهبی نبودند. وی در دوران مدرسه نتوانست در حوزه علوم به موفقیتی نائل آید و بعدها علاقه زیادی به شعر و علوم انسانی نشان داد. این علاقه باعث گردید که بعدها دارای یک شغل موفق ودر حوزه روزنامه‌نگاری گردد.

 


هرتصل نوجوان در کنار خانواده‌اش

میراث سکولار خانوادگی

هرتصل در دوران کودکی و نوجوانی‌اش هیچ علاقه‌ای به معنویات یهودی نداشت. این امر را می‌توان ناشی از پرورش خانوادگی وی دانست زیرا والدین وی هیچ نوع دلبستگی به آداب و رسوم یهودی نداشتند. مادر وی بیشتر بر سنت انسانگرایانه فرهنگ آلمانی توجه داشت و پسر خود را نیز بر اساس آموزه‌های فرهنگ آلمانی پرورش می‌داد. وی به عنوان یک "پسر یهودی کاملا بی‌ایمان، ضد سنت و سکولار" پرورش یاقت که دین را به کل رد می‌نمود و همیشه با یک "بدبینی تمسخرآمیز" راجب یهودیت سخن می‌گفت. وی با نگاهی تحقیرآمیز به دین نگاه کرده و آن را پدیده‌ای نامتمدن می‌نامید. به نوشته الون (Elon)، حتی پس از علاقه‌مندی هرتصل به "مسأله یهود" می‌توان رگه‌هایی از خودتحقیری یهودی را در نوشته‌های وی مشاهده نمود.

 


هرتصل در قامت یک روزنامه‌نگار جوان

البته در برخی منابع بدین امر اشاره شده که مادر هرتصل یکی از حامیان وی در ترویج اندیشه صهیونیسم سیاسی بود اما باید بدین نکته توجه داشت که احتمالا شاخصه سکولار و غیردینی این اندیشه باعث گردیده بود که مادر هرتصل نیز به صف حامیان آن بپیوندد. هرتصل با دختری به نام جولیا ازدواج نمود که بنا بر برخی گزارش‌ها یهودی نبود. در مورد اینکه همسر وی هیچ علاقه‌ای به صهیونیسم نداشت در میان محققین اتفاق نظر وجود دارد. اما نکته جال اینجاست که در یهودیت فرزندان بر دین مادر خود هستند و بنابراین در صورت غیریهودی بودن جولیا (که به احتمال زیاد چنین است) فرزندان بانی صهیونیسم سیاسی و پدر اسرائیل یهودی نبودند.

 


هرتصل در کنار خانواده

نسلهرتصلدرنهایتبرافتاد. دختربزرگشپالیناختلالروانىپیداکردوازشوهرشطلاقگرفتوبهکارهرزگىروىآورد؛چنانکهمعتادبهموادمخدرنیزشدوسرانجامدربیمارستاندرگذشت.

پسربزرگاوهانسنیزمخالفتبابرخىتعالیمیهودرابهمنصهظهوررساند. اونیزبهافسردگىواختلالروانىدچارگردیدوبهمسیحیتروىآورد،ودرنهایت،خودکشىکرد. دخترکوچکشترادمعروفبهمارگارت همدایمبیماربود. نوهدخترى‏اشاستفانتئودورنیومنکهتامقامافسرىارتشانگلستانپیشرفتهبود،درواشنگتنخودراازبالاىپلبهرودخانهانداخت.

 


آیا ماجرای دریفوس باعث تحول فکری هرتصل گشت؟

گفته می‌شود در جریان محاکمه دریفوس (افسر یهودی ارتش فرانسه که متهم به جاسوسی برای آلمان شده بود) هرتصل با عقاید و افکار ضدیهودی مردم اروپا (احساسات ضدیهودی مردم اروپا دارای دلایل فرهنگی و اجتماعی بسیاری می‌باشند که در مجالی دیگر باید به آنها پرداخت) آشنا شده و چنان تحت تأثیر این قضایا قرار گرفت که مسیر زندگی خود را به طور کامل عوض نموده و روی به سویصهیونیسم و یافتن وطنی برای یهودیان برآمد تا در این وطن جدید دیگر کسی نتواند به آزار، اذیت و تعقیب یهودیان بپردازد.

 


تأثیرپذیری هرتصل از ماجرای محاکمه دریفوس افسانه‌ای است که هرتصل بعدها ضرورتی برای رد آن ندید

با این حال صحت و سقم این ماجرا محل تردید دارد. برخی محققین به مانند کورنبرگ (Kornberg) بر این باورند که روایت مذکور افسانه‌ای بیش نیست که هرتصل ضرورتی برای انکار آن ندید و اینکه حتی خود هرتصل نیز در زمان مذکور معتقد به گناهکار بودن دریفوس بود. تاریخ‌نگاران بر این باورند که آنچه بیش از هر چیز بر تغییر عقاید هرتصل تأثیرگذار بود به قدرت رسیدن کارل لوگر (Karl Lueger) از حزب سوسیال مسیحی در وین (1895) بودکه که معروف به برخورداری از عقاید ضدیهودی بود. در همین زمان بود که هرتصل تصمیم گرفت برای تأمین امنیت یهودیان باید آنها دارای سرزمینی باشند که در آن اکثریت را داشته باشند.

 


دولت یهودی؛ نسخه هرتصل برای حل مسأله یهود

هرتصل در اوایل سال 1895 کتابی به نام "دولت یهودی" را منتشر نمود که در فوریه 1896 به چاپ رسیده و سر و صدای زیادی به راه انداخت. در این کتاب دلایلی چند در این باب ضرورت ترک اروپا توسط ملت یهود و اسکان آنها در آرژانتین و یا فلسطین [هرتصل در کتاب خود سرزمین فلسطین را با نام جعلی و غیرواقعی اسرائیل معرفی می‌نماید] مطرح شده بود. کتاب هرتصل به سرعت در جهان یهودیت پخش شده و توجهات بسیاری را معطوف به خود نمود. حامیان جنبش صهیونیستی به مانند "هووی صهیون" (Hovevei Zion) فورا از افکار وی استقبال نمودند. این در حالی است که یهودیت سنتی با وی مخالفت نمود زیرا این تفکر را تهدیدی برای تلاش‌های آنها در جهت پذیرش در کشورهای محل سکونت یهودیان و نیز در تضاد با اراده خداوند می‌دانستند.


هرتصل در کتابی با نام "دولت یهود" دعوت به ایجاد کشوری یهودی می‌کند

سرزمین مورد نظر وی برای این کار فلسطین بود اگرچه پیشنهادهای دیگری چون آرژانتین و یا اوگاندا را نیز بررسی نمود.

 

هرتصل معتقد بود یهودیان بیگانگانی هستند که هیچگاه در کشورهای اروپایی مورد پذیرش قرار نخواهند گرفت و تنها راه چاره باقی‌ مانده کوچاندن آنها است. وی معتقد بود، تنها با راه‏حل سیاسى، یهودیان مى‏توانند تغییر شکل و سبک بدهند و شرایط بهترى در زندگى پیدا کنند؛ که آن‏هم تنها با تأسیس دولت مستقل یهودى و با رضایت قدرت‏هاى بزرگ جهان امکان‏پذیر خواهد بود. این دولت مى‏تواند در اسرائیل یا در آرژانتین با اراده و تصمیم قوم یهود شکل گیرد. هرتصل مى‏گوید: تحقق این طرح مستلزم تأسیس دو ساختار است: جامعه یهودیان که بتواند نمایندگى قوم یهود را در یک ساختار کاملاً قانونى رهبرى کند و شرکت یهودى که کار کنترل امور تجارى و بازار کار را بر عهده داشته باشد.

 


هرتصل تنها راه حل مسأله یهودیان اروپا را در کوچ آنها به آرژانتین یا سرزمین فسلطین و تشکیل دولت و کشوری یهودی در آنجا معرفی نمود

 


تبدیل صهیونیسم از ایده به عمل؛ آغاز فعالیت‌های هرتصل به عنوان نماینده جنبش صهیونیسم

هرتصل صهیونیسم را از فکر و اندیشه صِرف، به جنبش و سازمان تبدیل کرد و قراردادهاى خاموش میان تمدن غرب و سازمان صهیونیسم به عنوان نماینده یهودیان اروپا برقرار ساخت. در این مرحله، هرتصل فعالیت‏هاى صهیونیستى خود را به شیوه‏اى سنتى آغاز کرد و به رهبران سنتى یهودیت (خاخام‏ها و ثروتمندان) و نیز صاحب ‏نفوذان سنتى که به او با نوعى نفرت و بى‏تفاوتى نگاه مى‏کردند روى آورد.

 


نقشه فلسطین و اراضی اشغالی از سال 1948 تا سال 2012

تنها صهیونیست‌های حامی بازگشت به فلسطین بودند که به حمایت از ایده هرتصل حمایت کردند

همین امر موجب گشت که وی فلسطین را به عنوان سرزمین دولت یهود انتخاب نماید

در آغاز ایده‌های وی توجه زیادی را جلب خود نکرد و اکثریت یهودیان پرنفوذ و ثروتمندی که وی بر حمایت آنها دل بسته بود چندان نظر مساعدی نسبت به وی نشان ندادند. همین امر باعث گشت که وی برخی اصلاحات را در اندیشه‌های خود انجام داده و کتاب "دولت یهود" را منتشر نماید تا شاید بتواند از این طریق حمایت افکار عمومی یهودیان را جلب نماید. متعاقب این امر، بخش عمده جنبش محبان صهیون و دانشجویان صهیونیستى در اتریش و کشورهاى دیگر از حامیان جدى هرتصل شدند و وى را رهبر خود معرفى کردند. اتفاقا به خاطر ارتباط زیاد با جنبش محبان صهیون، هرتصل به این جمع‏بندى رسید که تنها سرزمینى که مى‏تواند ایده خود را در آنجا اجرا کند، فلسطین است.

 


فعالیت‌های سیاسی هرتصل برای پذیرفته شدن ایده دولت یهودی اسرائیل از جانب دولت‌های بزرگ

هرتصل در 10 مارس 1896 با یک کشیش اوانجلیکی به نام ویلیام هشلر (William Hechler) دیدار نمود. دیداری که سهم بسزایی در مشروعیت بخشیدن به جنبش صهیونیسم سیاسی داشت. هرتصل بعدها در کتاب خاطرات خود چنین نوشت: "من باید رابطه‌ای ممستقیم و آشکار با یک حاکم مسؤول یا غیر مسؤول، یعنی یک وزیر دولت یا شاهزاده، برقرار سازم. در این صورت یهودیان مرا باور کرده و از من تبعست خواهند نمود. مناسب‌ترین فرد می‌تواند قیصر آلمان باشد." کشیش اوانجلیکی به وی کمک کرد تا ابتدا با فردریک اول، دوک بزرگ بادن و دایی قیصر ویلهلم دوم آلمان و سپس با خود قیصر دیدار نماید. این دیدارها باعث گشت تا جنبش صهیونیستی کهرتصل مشروعیت زیادی در میان یهودیان کسب نماید. وی بعدها نیز چند دیدار با قیصر داشت.

 


هرتصل از همان ابتدا فعالیت‌های تبلیغاتی را در دستور کار خود قرار داد

وی دیداری با قیصر آلمان داشت تا بدین ترتیب چهره‌ای موجه و مشروع از جنبش صهیونیستی خود به یهودیان و سایر مردم جهان به نمایش گذارد

هرتصل بعدها به ترکیه نیز سفری داشته و توانست با سلطان عثمانی دیدار نماید اما در کسب نظر موافق وی برای برپایی دولت صهیونیستی در فلسطین موفق نبود

 


برگزاری کنگره صهیونیستی و تلاش برای کسب نظر موافق دولت‌های بزرگ

هرتصل در سال 1897 نشریه "دای‌ولت" را برای انتشار عقایدش در وین تأسیس نمود و سپس برنامه‌ای برای برگزاری اولین کنگره صهیوینستی در بازل سوئیس تدوین کرد. وی به عنوان رئیس این کنگره انتخاب گردید (سمتی که تا زمان مرگ در سال 1904 در اختیار داشت). وی علاوه بر دیدار با ویلهلم دوم به کنفرانس صلح لاهه نیز دعوت شده و در آنجا با استقبال گرم دولتمردان اروپایی مواجه گشت.

 


اولین کنگره صهیونیسم که هرتصل بنیانگذار آن بود

هرتصل در سال‌های 1902 و 1903 به کمیسیون سلطنتی بریتانیا در امور مهاجرت بیگانگان دعوت شد. وی در انجا با اعضای دولت انگلیس بالاخص چمبرلن، وزیر وقت مستعمرات، آشنا شده و از وی خواست تا در اسکان یهودیان در صحرای سینا یاری رساند.


از مصر تا اوگاندا و مرگ

پس از شکست طرح صحرای سینا، در گفت‏وگوى هرتصل با گرینبرگ و چمبرلیندر ۲۰مى ۱۹۰۳، گرینبرگ طرح سکونت یهودیان در جزیره قبرس را برجسته کرد، در حالى که چمبرلین پیشنهاد سکونت در اوگاندا را داد، ولى هرتصل آن را نپذیرفت. لیکن شرایط اروپاى شرقى، هرتصل رامصمم کرد تا ضمن از سرگیرى مذاکرات با دولت بریتانیا، حتى طرح اوگاندا را مدنظر داشته باشد. تا با این کار هم با دولت بریتانیا روابط حسنه خود را حفظ نماید و هم با مطرح شدن گزینه‌ای دیگر عثمانی را تحت فشار قرار دهد.

 


جوزف چمبرلن، وزیر وقت مستعمرات بریتانیا همکاری نزدیکی با هرتصل برای یافتن سرزمینی به منظور تشکیل دولت یهودی داشت

با توجه به اینکه دولت بریتانیا نسبت به اجراى ایده صهیونیستى در اوگاندا نظر مساعد داد و اعلام کرد هیأتى براى شناسایى منطقه به آنجا برود، هرتصل طرح اوگاندا را به کنگره ششم صهیونیستى برد. در این کنگره هرتصل بیان کرد که طرح اوگاندا هدف اصلى صهیونیسم نیست، بلکه هدف اصلى احیاى سرزمین اسرائیل است. اما این پیشنهاد مخالفان سرسختی در میان سایر صهیونیست‌ها داشت. جریان مخالفان تا آنجا پیش رفتند که طى یک نشست در نوامبر ۱۹۰۳ نماینده‏اى را نزد هرتصل فرستادند و از او درخواست کردند تا طرح اوگاندا ملغا اعلام شود و فقط فلسطین مورد توجه قرار بگیرد. گرچه هرتصل در ملاقاتى با شوراى صهیونیست توانست تا حدودى از موج مخالفت‏ها بکاهد، لیکن همچنان مخالفت‏ها با فراز و فرود ادامه داشت تا اینکه هرتصل در سوم جولاى ۱۹۰۴ درگذشت.

 


ارزیابی نهایی

ایده صهیونیسم قبل از هرتصل نیز وجود داشت و با گذر زمان قدرتمندتر شد تا اینکه هرتصل توانست آن را تثبیت نموده و تشکیل یک دولت یهودی را تبدیل به هدف اصلی بخش اعظمی از یهودیان و نیز دولت‌های بزرگ اروپا نماید. بعدها رواج افسانه هولوکاست باعث گردید تا صهیونیست‌ها فریاد مظلومیت و دادخواهی سر داده و دولت‌های اروپایی نیز که موقعیت را مناسب می‌دیدند طرح اسکان آنها را در فلسطین به مرحله اجراء گذاردند.

 


مرگ مشکوک هرتصل فرصت نداد تا وی شاهد عملی گشتن آرزوی شومش باشد

بدین ترتیب دولت مد نظر هرتصل در سال 1948 و در سرزمین‌های اشغالی فلسطین به مانند غده ای سرطانی متولد گشت. البته مرگ مشکوک وی فرصت نداد تا وی شاهد تحقق آرزویش باشد. مرگی که شاید یکی از دلایل آن عدول نسبی وی از خواسته بزرگان صهیون یعنی اسکان حتمی یهودیان در فلسطین بود.


منابع و مآخذ:

1. Elon, Amos (1975). Herzl, p.21-22, New York: Holt, Rinehart and Winston. ISBN 978-0-03-013126-4.
2. http://www.ido.ir/a.aspx?a=1386071001
3. http://chaimsimons.net/herzl.html
4. http://library.gayhomeland.org/0001/EN/introduction.htm
5. http://www.matthias-fuchs.de/docs/Herzl.htm
6. http://www.geschichteinchronologie.ch/judentum-aktenlage/zionismus/zionisten/EncJud_Herzl01-weg-zum-zionismus-ENGL.html
7. http://www.matthias-fuchs.de/docs/Herzl.htm
8. http://en.wikipedia.org/wiki/Theodor_Herzl
9. http://www.jgh.ca/en/HerzlFamilyPracticeCentre
10. http://www.vision.org/visionmedia/article.aspx?id=5834
11. http://www.nkusa.org/activities/statements/062504Vienna.cfm


 

 



  فریم :

 

  خبرگزاری فارس: سردبیر مجله «ژئوپلیتیک» روسیه با اشاره به مشکلات آمریکا در منطقه بویژه در افغانستان، توان واشنگتن برای مقابله همه‌جانبه با ایران را ناچیز توصیف کرد.

خبرگزاری فارس: آمریکا توان مقابله همه‌جانبه با ایران را ندارد

  «لئونید ساوین» سردبیر مجله ژئوپلیتیک و رئیس مؤسسه بین‌المللی «جنبش اوراسیا» در مصاحبه با خبرنگار فارس در دوشنبه در مورد اقدامات آمریکا علیه ایران، گفت: در دور جدید ریاست جمهوری اوباما تغییر خاصی در سیاست آمریکا ایجاد نخواهد شد ضمن این که واشنگتن در حال حاضر در آن حدی نیست که تجاوز وسیعی را در خاور نزدیک انجام دهد.

با توجه به مشکلات فراوان آمریکا در افغانستان و عراق، توسعه گسترده و پرتحرک فعالیت در مناطق اقیانوس آرام مستلزم تمرکز خاص در این زمینه می‌باشد و در حال حاضر آمریکا برای مقابله همه‌جانبه با ایران توان لازم را ندارد.

علاوه بر این در حال حاضر مشکلات خاصی نیز برای جابه‌جایی تجهیزات نظامی آمریکا وجود دارد.

فارس: به نظر شما آمریکا برای انتخابات ریاست جمهوری پیش‌رو در ایران چه اقداماتی انجام خواهد داد؟

در این رابطه کاخ سفید همچون گذشته به طور علنی خط‌مشی تفرقه‌افکنی بین مسئولان ایرانی و تقویت دیپلماسی سایبری یعنی استفاده از اینترنت و تشدید جنگ روانی از طریق کانال‌های ماهواره‌ای و رادیویی علیه ایران را دنبال خواهد کرد.

این مسئله در حالی خواهد بود که چنانچه آمریکا اقدام به تشدید اوضاع پیرامون ایران کند، در آن صورت توافق واشنگتن با روسیه بر سر مسائل استراتژیک مشکل خواهد بود.

در ضمن دوره گذشته ریاست جمهوری اوباما همزمان با ریاست جمهوری «دیمیتری مدودف» بود اما وی در حال حاضر این مسؤلیت را به «ولادیمیر پوتین» سپرده که از نگاه دیپلماسی کاملا با مدودف تفاوت دارد.

علاوه بر این با توجه به جایگاه ویژه ایران، واشنگتن بسیار محتاطانه در تلاش است تا با کمک روسیه به اهداف خود دست یابد که البته با روی کار آمدن پوتین انتظار نمی‌رود توفیقی در این زمینه داشته باشد.

فارس: سیاست واشنگتن در ارتباط با روسیه و چین چگونه خواهد بود؟

به احتمال زیاد آمریکا سعی خواهد کرد که مسائل و مشکلات خود را در آسیای مرکزی و افغانستان به ویژه در بحث ترانزیت با کمک و حمایت روسیه حل‌و فصل کند و همچنین تلاش می‌کند که همکاری‌های چین و روسیه با کشورهای دیگر را تضعیف کند.

علاوه بر این درگیری واشنگتن با «پکن» در مورد نفوذ در منطقه اقیانوس آرام نیز قابل پیش‌بینی می‌باشد.

در مورد روسیه نیز اعمال فشار به رهبران این کشور از طریق لیبرال‌های مخالف و ارگان‌هایی که ابزارهای آمریکا و غرب هستند، انجام خواهد شد.

با توجه به این که اعتراضات داخلی روسیه در حمایت از غرب در سال‌های 2012-2011 ناموفق بود، به احتمال زیاد آمریکا در آسیای مرکزی، جنوب قفقاز و اروپای شرقی به منظور مقابله با منافع روسیه بویژه برای ممانعت از تحقق پروژه‌های همگرایی اوراسیا، تلاش خواهد کرد.

با این وجود سیاست آمریکا در مجموع بستگی به تصمیم کنگره دارد که در اغلب موارد اهرم‌های تأثیرگذاری آن‌ بیشتر از رئیس جمهور می‌باشد.

 

 



فریم :

اين روزها كه دولت آقاي احمدي نژاد به دليل برخي از اقدامات و مواضع بيرون از دايره اصولگرايي با انتقاد و اعتراض دلسوزان و دغدغه داران اسلام و انقلاب روبرو شده است، شماري از مسئولان و دست اندركاران سابق و اسبق دولت هاي سازندگي و اصلاحات در حركتي هماهنگ با دشمنان بيروني، فرصت را غنيمت شمرده و به بهانه انتقاد از دولت، بغض هاي فروخورده و كينه هاي در سينه مانده خويش از ناكامي در فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 را بيرون مي ريزند.

 

به گزارش مشرق، حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:

اين جماعت كه در دوران حاكميت خود بر قوه اجرايي كشور به اندازه چند صدم خدمات دولت كنوني به عمران و آباداني كشور را نيز نداشته اند و برخي از آنها در جريان فتنه 88 آشكارا دست به وطن فروشي زده اند، اصرار دارند انتقادات خود به دولت احمدي نژاد را با اعتراض ها و انتقادات دلسوزان و دغدغه داران اسلام و انقلاب همسو نشان بدهند! و با زرنگي ناشيانه اي در پي القاي اين توهم به افكار عمومي هستند كه مخالفت آنان با انتخاب دكتر احمدي نژاد در انتخابات رياست جمهوري نهم و دهم - و مخصوصا دهم- به اين علت بوده است كه پيشاپيش مسائل مورد انتقاد امروز اصولگرايان به دولت كنوني را مي ديده اند!! و خنده دار آن كه تعدادي از نوچه هاي دم دستي اين جماعت در برخي از مجامع و محافل با قيافه حق به جانب خطاب به مردمي كه با راي 25 ميليوني و مثال زدني خود آقاي احمدي نژاد را به رياست جمهوري انتخاب كرده بودند، مي گويند؛ «ديديد حق با ما بود كه مخالف او بوديم»؟! و اما، اين ترفند اصحاب فتنه در حالي است كه انتقاد و اعتراض دلسوزان و دغدغه داران اسلام و انقلاب به دولت كنوني دقيقا نسبت به مواضع و مواردي است كه دولت به راه و روش مدعيان اصلاحات روي آورده است. به بيان ديگر، خدمات فراوان و كم نظير- و در پاره اي از موارد بي نظير- دولت احمدي نژاد را كه در هيچ سيستم محاسباتي با دولت هاي سازندگي و اصلاحات قابل مقايسه نيست نفي نمي كنند بلكه به حضور مؤثر حلقه انحرافي در دولت كه نسخه هاي همسو با مدعيان اصلاحات مي پيچد اعتراض دارند، يعني انتقاد اصولگرايان به برخي از اقدامات و مواضع دولت ادامه همان انتقادات و اعتراض هايي است كه به عملكرد دولت هاي سازندگي و اصلاحات داشته اند بنابراين، بديهي است انتقاد دغدغه داران اسلام و انقلاب و كساني كه دل در گرو مردم و منافع ملي دارند نه فقط با آنچه اين روزها از سوي مدعيان اصلاحات و برخي از اصحاب فتنه عليه دولت مطرح مي شود، كمترين همخواني و همسويي ندارد، بلكه اين دو نگاه انتقادي در دو نقطه كاملاً متفاوت قرار داشته و با يكديگر متضاد نيز هستند و در اين باره گفتني هايي هست؛ 1- ابتدا بايد گفت حمايت يكپارچه و 25 ميليوني مردم وفادار به اصول و ارزش هاي نظام از آقاي احمدي نژاد- كه بسياري از هواداران ديگر نامزدها نيز پس از پي بردن به فريب سران فتنه به اين خيل عظيم پيوستند- نشانه هوشياري و دقت نظر آنها در گزينش نامزد اصلح بوده است، آنان به نامزدي رأي دادند كه آموزه هاي اسلامي و انقلابي، تأكيد بر دفاع از مستضعفين و منافع ملي، تصميم بر مقاومت در برابر باج خواهي بيگانگان، اصرار بر مقابله با رانت خواران و دهها آموزه ديگر از اين دست را نمايندگي مي كرد و در دوران تصدي شهرداري تهران، وفاداري خود به اين ارزش ها را نشان داده بود. بنابراين مردم در گزينش خود، از ميان نامزدهاي موجود، بهترين را برگزيده بودند و از اين روي، انتخاب آنها در خور تقدير بوده و هست. اما، بعدها، پس از مشاهده برخي از اقدامات و مواضع دولت دهم كه با آموزه هاي ياد شده همخوان نبوده و زاويه داشت، به همان اندازه كه اين مواضع با خط اصلي و اعلام شده فاصله گرفته بود، به انتقاد از دولت روي آوردند و اين اعتراض مردم نيز نه فقط مانند انتخاب قبلي ارزشمند تلقي مي شود، بلكه بارها بيشتر از آن در خور تقدير و تحسين است چرا كه اولاً؛ از حق گرايي، بصيرت و پايبندي آنان به اصول و ارزش ها حكايت مي كند و ثانياً؛ نشان دهنده آن است كه اصولگرايان برخلاف بسياري از مدعيان اصلاحات و سازندگي، در پيله تنگ نظرانه حزبي و گروهي گرفتار نشده و قبيله گرا نيستند كه آزادگي و آزادانديشي خود را با سرسپردگي و بردگي فلان حزب و قبيله و گروه تاخت بزنند و اين ويژگي يكي از خصوصيات برجسته انبياء و اولياء الهي و مردان و زنان آزاده و با بصيرت است. از اين روي، رأي دهندگان به آقاي احمدي نژاد هم در انتخاب ايشان و هم در انتقاد به برخي از مواضع و اقدامات دولت كنوني نه فقط هوشمندانه عمل كرده اند بلكه فراز برجسته و درخور تقديري از آزادگي خود را به نمايش گذارده اند، برخلاف كساني كه روزي داعيه خط امام(ره) داشتند و در سرسپردگي و بردگي حزب و قبيله خود تا آنجا پيش رفتند كه به پاره كردن تصوير حضرت ايشان، آتش زدن مسجد و اهانت به عاشورا، حمايت آشكار از اسرائيل، ائتلاف با منافقين و بهائيان و ده ها خيانت و جنايت ديگر نيز تن دادند و تازه امروز زبان به ملامت مردم اصولگرا و آزاده گشوده اند كه چرا مانند آنها قبيله گرا و برده نبوده اند؟! 2- مخالفت برخي از دست اندركاران سابق و اسبق دولت هاي سازندگي و اصلاحات با دولت احمدي نژاد نه فقط با انتقادات اين روزهاي اصولگرايان و دغدغه مندان اسلام و انقلاب و منافع مردم همخوان نيست بلكه نگاهي گذرا به علت مخالفت آنان به وضوح نشان مي دهد جماعت ياد شده با آن بخش از اقدامات و مواضع دولت هاي نهم و دهم كه اصولگرايانه، ضد استكباري و مردم دوستانه است مخالفت ورزيده و مي ورزند و نه با مواضع و اقداماتي كه اين روزها مورد انتقاد شماري از دلسوزان است. و اما به جماعت مورد اشاره بايد حق داد كه از دولت كنوني عصباني باشند، چرا؟! پاسخ آن است كه احمدي نژاد منافع خصوصي و سيطره بادآورده بسياري از آنان را به نفع مردم بر باد داده است. دولت نهم، حلقه به هم پيوسته مسئولان كه مسئوليت ها را ارثيه خود مي پنداشتند و به يكديگر پاس مي دادند و از ورود نيروهاي تازه نفس و انقلابي به اين حلقه بسته جلوگيري مي كردند را شكست و راه را براي ورود نيروهاي انقلابي به مسئوليت هاي كليدي باز كرد. احمدي نژاد، با ورود به حياط خلوت رانت خواران، دست آنها را از برخي كانون هاي قدرت و ثروت كوتاه كرد، با سفرهاي استاني و پي درپي هيئت دولت، به اقصي نقاط كشور، فعاليت هاي عمراني و آباداني را از تمركز غيرمنطقي در تهران و تعدادي از شهرهاي بزرگ خارج كرد و برخورداري از امكانات نظام را به دورترين نقاطي برد كه تا آن هنگام پاي هيچ مسئول- حتي دست چندمي هم- به آنجا نرسيده بود. بيت المال را از انحصار جرياني كه فقط به شاخك هاي خود مي رسيد بيرون آورد و در ميان اقشار محروم و مستضعف جامعه كه تا آن هنگام كمتر مورد توجه بودند و يا اصلا مورد توجه نبودند، توزيع كرد. از مراكز علمي و تكنولوژيك با گشاده دستي حمايت كرد. در مقابل باج خواهي آمريكا و متحدانش ايستاد، افسانه هولوكاست را برباد داد و... آيا هر يك از اين نمونه ها به تنهايي نمي تواند خشم و كينه عميق جماعت ياد شده را در پي داشته باشد؟! جماعتي كه فقط يك قلم از وطن فروشي و جنايت آنها در فتنه آمريكايي-اسرائيلي 88 برملا شده است. همين جماعت كه امروزه اصرار دارند خود را در انتقاد از دولت كنوني با دلسوزان و دغدغه داران اسلام و انقلاب همسو جا بزنند، در مقابل تمامي اقدامات و مواضع ارزشمند ياد شده به شدت و با كينه توزي ايستادند. سفر به استان ها را حركت پوپوليستي ناميدند! ايستادگي در برابر باج خواهي آمريكا و متحدانش را ديپلماسي عوامانه خواندند! شكستن حلقه درهم تنيده مسئولان و سپردن مسئوليت ها به نيروهاي جوان و انقلابي را بي توجهي به پرستيژ كابينه دانستند!... اين كينه توزي ها كه قبل از برخي مواضع و اقدامات اخير دولت بوده است! بنابراين بدون كمترين ترديد مي توان نتيجه گرفت كه اعتراض ها و انتقادهاي امروزشان كينه هاي در سينه مانده ديروز است و هيچ همسويي و شباهتي با اعتراض و انتقاد اين روزهاي دلسوزان و دغدغه مندان اسلام و انقلاب و مردم ندارد و ديده اند و ديده ايم مردم مسلمان اين مرز و بوم هوشيارتر و با بصيرت تر از آنند كه اگر در دولت برگزيده خود انحرافي ديده و از آن دل بريدند، زمام امور كشور را به دست كساني بسپارند كه داغ ننگ خيانت به ملت را بر پيشاني دارند و با توجه به بصيرت و هوشياري مثال زدني مردم بايد خطاب به اين جماعت گفت؛ برو اين دام بر مرغي دگر نه كه عنقا را بلند است آشيانه 3- و بالاخره، انحراف دولت كنوني از برخي آموزه هاي اسلامي و انقلابي و مردمي قابل انكار نيست و در اين ميان دست هاي حلقه انحرافي و نفوذ كرده در دولت به وضوح ديده مي شود. حلقه اي كه علاوه بر پيوندهاي نه چندان پنهان با جماعت ياد شده در مواضع و اقدامات خود نيز با آنان همسويي و همخواني دارد. كاش آقاي احمدي نژاد پاس رأي و حرمت انتخاب مردم را نگاه مي داشت و به قول دشمن پيمان دوست نمي شكست. مردم به احمدي نژاد 84 رأي داده اند و نه به حلقه انحرافي، بنابراين بايسته نبوده و نيست اعتماد مردم را كه امانت مقدسي در دست ايشان است به پاي يك حلقه انحرافي بريزد. آيا جناب احمدي نژاد نمي بيند كه هرچه به حلقه انحرافي نزديكتر مي شود، به همان اندازه از مردم و خط اصيل انقلاب فاصله مي گيرد؟



فریم :


حجت‌الاسلام حسین سبحانی‌نیا

       نماینده مردم نیشابور و عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس اظهار داشت:

        رئیس‌جمهور نامه‌ای به هیئت رئیسه نوشته و خواستار حضور در مجلس برای ارائه توضیحاتی درباره مسائل جاری کشور و طرح مسائل کلی شده بود. وی افزود: قرار بود رئیس‌جمهور این هفته در خانه ملت حضور یابد ولی با نامه‌ای که امروز به دست هیئت رئیسه رسید، حضور رئیس‌جمهور در خانه ملت به تعویق افتاده است. این عضو هیئت رئیسه مجلس ادامه داد: هیئت رئیسه این موضوع را بررسی می‌کند تا زمانی را برای حضور احمدی‌نژاد در پارلمان تعیین کند. سبحانی‌نیا همچنین گفت: این امر از اختیارات رئیس‌جمهور است و او می‌تواند چنین درخواست‌هایی را به هیئت رئیسه بدهد و ما هم پس از بررسی موضوع، نتیجه را اعلام می‌کنیم.



فریم :

 

 

رئیس جمهور سوریه

 با ارائه طرح سه مرحله ای برای تشکیل دولت وحدت ملی تاکید کرد

که از اصول خود کوتاه نمی آییم و حامی مقاومت باقی خواهیم ماند.

به گزارش خبرگزاری فارس، بشار اسد رئیس جمهوری سوریه امروز طی سخنانی که در دانشگاه دمشق ایراد کرد در ابتدای سخنانش به جنگ علیه سوریه پرداخت و گفت: از درد است که امید زائیده می‌شود و از تنگناها و مشکلات است که راه‌حل‌ها و راهکارها حاصل می‌شود. امروز از درد و رنجی سخن می‌گوییم که سراسر سوریه را فراگرفته و امنیت و ثبات از کوچه‌های آن رخت بربسته است. امروز در حالی سخن می‌گوییم که مادرانی بهترین جوانان خود را از دست داده و کودکانی که یتیم شده و برادرانی که برخی آواره و برخی شهید شده و جمع آنها متفرق شده است. رئیس جمهور سوریه که سخنانش از شبکه‌های تلویزیونی به طور مستقیم پخش شد، افزود: سوریه از این درد و رنج خارج نخواهد شد مگر آنکه این انرژی و توان خود را به تحرک ملی فراگیر تبدیل کند و تنها این تحرک ملی است که مرحمی بر زخم‌های عمیق ما خواهد گذاشت و می‌تواند سوریه را باز گرداند و همه شهروندان مسئول این امر هستند و می‌توانند در این امر دخیل باشند، هر قدر که ضعیف و ناتوان باشند. اندیشه دفاع است و موضع دفاع است و محافظت از املاک و مستغلات مردم دفاع است. وی تاکید کرد، اقدامات منفی و در انتظار راه‌حل بودن به معنای حرکت به سمت پرتگاه سقوط است و از آنجا که بسیاری در این دام گرفتار آمدند و اینگونه برای آنها تصویر شد که بحران سوریه نزاع و درگیری بین نظام و معارضان است،‌ به همین دلیل امروز باید همه به ماهیت واقعی این نزاع پی ببریم که نزاعی بین وطن و دشمنان آن و بین مردم و جنایتکاران است. رئیس جمهوری سوریه افزود: در حالی‌که کشور ما به سوی جلو حرکت می‌کرد و راه پیشرفت را پیش گرفته بود، نخبگان و شایستگان کشور به قتل رسیدند و کودکان از رفتن به مدارس محروم شدند تا بر وحشی‌گری‌شان تاکید کنند. آیا این نزاع برسر کرسی و منصب است یا جنگ بین وطن و دشمنانش. بشار اسد گفت: آنها نقاب مسالمت‌آمیز بودن خود را به کناری نهادند و سلاح به دست گرفتند و تلاش کردند، شهرهایی را اشغال کنند تا پس از آن بر شهرهای دیگری دست یابند و آنها هرآنچه می‌کوبیدند و سرکوب می‌کردند، مردم بیشتر به پا می‌خاست. انقلاب نیازمند اندیشمندان و رهبران است، اندیشمندان و رهبران این انقلاب کجایند؟ چه انقلابی است که در صدد از بین بردن روشنایی و نور واقعی به جای روشنایی و نور کاذب است. بشار اسد ادامه داد: شما را به خدا آیا این انقلاب است، آیا این افراد انقلابی و انقلابیون هستند. آنها مشتی جنایتکار هستند و هرچه ارتش و ملت دست در دست هم و متحد و یکپارچه در قبال جنایات آنها باشند، آنان متفرق‌تر خواهند شد. رئیس جمهوری سوریه سخنان خود را اینگونه ادامه داد: معارضان مسلح هنگامی‌که خود را ناکام و شکست خورده دیدند،‌ به صفوف پشت درگیری‌ها منتقل شدند تا دست به سرقت و غارت و چپاول بزنند و موجب ایجاد رعب و وحشت شوند. اسد تاکید کرد: ما برادران، با این افراد می‌جنگیم و مبارزه می‌کنیم،‌ در حالی‌که بسیاری از آنها غیر سوری هستند و غارت‌های خود در سوریه را جهاد نامیدند، در حالی‌که به هیچ وجه شباهتی به جهاد ندارد. ما با این افراد می‌جنگیم و مبارزه می‌کنیم، کسانی‌که افکار و اندیشه‌های سازمان القاعده را با خود حمل می‌کنند و همه می‌دانیم که چه کسانی و چه کشورهایی حامی این افراد در افغانستان بودند و غرب و اعراب از آنها در آن کشور حمایت می‌کردند. رئیس جمهوری سوریه افزود: این تروریسم از کنترل خارج شده بود و غرب بارها تلاش کرده بود،‌ از آن در عراق و افغانستان و دیگر کشورها خلاص شود،‌ اما نتوانسته بود و هنگامی که حوادث جهان عرب روی داد، آنها این تروریست‌ها را به سوریه فرستادند تا توامان از دست دو دشمن خلاصی یابند، هم از تروریست‌ها و هم از هواداران نظام. اما غلبه بر این جمع هنگامی‌که در این امر با یکدیگر متحد شویم امر سختی نیست و باید این موضوع را با تامل و تفکر حل کرد تا اندیشه‌های تروریستی به جامعه نفوذ نکند و ما ‌برای فرزندان و نوادگان‌مان خون ارث نگذاریم. وی ادامه داد: باید برای مقابله با تروریسم با یکدیگر متحد شویم،‌ اما این بحران غیر از ابعاد داخلی دارای ابعاد خارجی نیز می‌باشد. در این بین طرف‌های خارجی وجود دارند که خواهان نابودی و ویرانی سوریه هستند و به همین دلیل برخی از آنها از تروریست‌ها حمایت نظامی و برخی دیگر به دنبال یافتن تاریخ و جای پایی برای خود در جایی هستند که از آن آنها نیست، اما سوریه قدرتمند و مستحکم است و باید که این موضوع را فراموش نکنند. وی گفت: برخی از کشورهای همجوار بر سوریه و مردمش دست اندازی کردند تا آن را تضعیف کنند و بر آن چیره شوند و سوریه و مردمش هیچ‌گاه فراموش نخواهند کرد که این کشورهای همجوار با آنها چه کردند. اسد افزود: بسیاری از کشورها دخالت در امور سوریه را براساس اصول و مبادی حاکم و منافع و مصالح‌شان رد می‌کنند و در راس این کشورها باید از روسیه و چین و ایران نام برد. این کشورها جز تقدیر و تشکر چیزی از سوریه نخواهند دید. رئیس جمهوری سوریه گفت: با توجه به تمام آنچه گفته شد، نمی‌توان از راه‌حل بحران سخن گفت،‌ بدون اینکه اشاره‌ای به تمام این عوامل نداشت و هر اقدامی بدون توجه به این عوامل اصلاح ریشه‌ای و ساختاری نامیده نمی‌شود و اگر واقعا بحران در ابتدا تنها بین معارضان و هواداران نظام بود، پس راه‌حل می‌بایست بنا و آبادانی کشور و نه تخریب و نابودی آن باشد. بشار اسد ادامه داد: به همین دلیل هنگامی‌که از اصطلاحی چون معارضان خارجی یا معارضان داخلی سخن می‌گوییم، منظور از مکان وجود و حضور معارضان نیست، بلکه بحث از منابع تامین و اندیشه‌ها و مواضع این معارضان است. ما در برابر جنگ به تمام معنا هستیم و این جنگ مرگ‌بارترین و خطرناک‌ترین جنگ در میان جنگ‌های سنتی و قدیمی است که سوریه را با مشتی از سوری‌ها و جمع کثیری از بیگانگان هدف قرار داده است و برای برخی از ما جای تاسف است. وی افزود: برخی بر این باورند که اصلاحات مشکل را حل خواهد کرد،‌ اما این بخشی از مشکل است و بدانید هیچ اصلاحی بدون وجود امنیت و ثبات محقق نخواهد شد و هرکس که بگوید سوریه راه‌حل امنیتی را برگزیده است، شخصی کر و کور است که نمی‌خواهد حقایق را ببیند و بشنود. بشار اسد افزود: چرا وقتی نظام از مردم و وطن دفاع می‌کند، می‌گویند که راه‌حل امنیتی را برگزیده است. در اینجا یک راهکار بیشتر وجود ندارد و آن دفاع از نفس است و اگر در ابتدا راه‌حل سیاسی را انتخاب کرده بودیم، این بدین معنا نیست که از خود دفاع نمی‌کردیم. بشار اسد تاکید کرد که در مرحله پیشین شریکی برای دستیابی به راه‌حل سیاسی نمی‌یافتیم و هر طرحی که بر راهکار امنیتی در سوریه تاکید کند، طرح درستی نیست و هیچ مقام مسئولی تاکنون در نظام سخنی بر زبان نیاورده که بیانگر این امر باشد که نظام راهکار امنیتی را برگزیده است،‌ بلکه موضوع تنها این بود که شریکی وجود نداشت تا با آن مشورت کنیم. ما باید با چه کسانی مشورت می‌کردیم، با صاحبان اندیشه‌های افراطی یا با جنایتکارانی ساخته و پرداخته غرب که نقش‌ آنها پیشاپیش مشخص شده است. رئیس جمهوری سوریه گفت: اما این غرب؛ زاده استعمار بود که راه گفت‌وگو و مذاکره را بست. غرب به این خو گرفته است که به ما دستور دهد و ما آن را رد کردیم.برخی از راهکار سیاسی فقط سخن می‌گویند و برخی تنها از راه‌حل امنیتی، اما هیچ کس از راه‌حل اجتماعی سخن نمی‌گوید. وی افزود: گفت‌وگو و مذاکره باید فراگیر و تمام عیار و در تمام سطوح باشد و ما تمام طرح‌ها و اقدامات ملی در این خصوص را تشویق می‌کنیم و به تمام کسانی‌که چنین طرح‌هایی داده و موجب آشتی فریب‌خوردگان با نظام شدند، تشکر و قدردانی می‌کنیم و ما به طرح‌های آنها تکیه می‌کنیم و با وجود تمام آنچه گذشت دست گفت‌وگو و مذاکره را بار دیگر به سوی آنها دراز خواهیم کرد، اگرچه دارای دیدگاه‌های سیاسی متفاوتی با هستند. بشار اسد ادامه داد: ما با تمام کسانی‌که سلاح را بر زمین گذاشتند و با هر میهن پرست غیوری گفت‌وگو و مذاکره خواهیم کرد و باید با توجه به اصول و مبادی‌مان بداند که راه‌حل سیاسی در سوریه به شکل زیر خواهد بود: توقف حمایت‌های مالی و نظامی از تمام گروه‌های مسلح به موازات توقف عملیات نظامی که موجب بازگشت آوارگان به خانه‌هایشان شود، افزودن بر عملیات نظامی منوط به حفظ حق دادن پاسخ و دفاع خواهد بود. رئیس جمهوری سوریه در ادامه درباره طرح پیشنهادی خود از برقراری ارتباط با تمام گروه‌ها و طوایف سوری برای گفت‌وگو با آنها و یافتن راه‌حلی برای بحران کنونی سخن گفت و تاکید کرد که نظام همه گروه‌ها و طایف را به گفت‌وگو و مذاکره ملی دعوت می‌کند تا میثاقی تهیه و تدوین شود که تروریسم و خشونت را محکوم و به سیادت و حاکمیت سوریه پایبند باشد. بشار اسد افزود: همچنین این منشور باید بر قانون احزاب و شوراهای محلی جدید توافق نظر داشته باشد و این میثاق ملی به همه‌پرسی گذاشته شود و از این همه‌پرسی دولت وحدت ملی تشکیل شود و پس از آن این دولت اقدام به اجرای همه‌پرسی و به رسمیت شناختن قانون جدید انتخابات کند تا بعد زمینه برگزاری آن را فراهم نماید. وی ادامه داد: پس از انتخابات دولت جدیدی تشکیل خواهد شد و گروه‌ها و جریان‌های مختلف سیاسی به گفت‌وگو و مذاکره دعوت خواهند شد و تمام بازداشت‌شدگان حوادث اخیر نیز آزاد خواهند شد. رئیس جمهوری سوریه گفت: بی‌شک تمام این اقدامات که نیازمند شرح و تفصیل دقیق است و دولت مسئول رسیدگی به تمام مراحل اجرای این طرح‌هاست و طی روزهای آینده مشروح این طرح برای اطلاع همه از آن منتشر خواهد شد.



خبرگزاری فارس: با نزدیک شنیدن به زمان چینش مهره‌ها در کابینه دولت آمریکا، لابی‌های صهیونیستی تلاش‌های خود را برای انتخاب افراد موافق و رد افراد غیرموافق شدت بخشیده‌اند؛ امری که نشان می‌دهد لابی اسرائیلی در تکاپو برای به خدمت گرفتن دولت آمریکا در راستای منافع لابی صهیونیستی است.

خبرگزاری فارس: کابینه‌های ایالات متحده؛ به نام آمریکا، به کام اسرائیل
به گزارش خبرگزاری فارس، معرفی «چاک هگل» به عنوان گزینه احتمالی ریاست بر پنتاگون کافی بود تا لابی‌های صهیونیستی فعال در آمریکا برای منصرف کردن باراک اوباما از این انتخاب به جنب و جوش بیفتند. این تکاپو صرفا به لابی‌های صهیونیستی محدود نبود و رسانه‌های اسرائیلی نیز هگل را مورد هجمه تبلیغاتی خود قرار دادند.

 

علت همه این مخالفت‌ها نیز در یک نکته نهفته است و آن مواضع ضد اسرائیلی این سناتور سابق جمهوریخواه است؛ او که زمانی گفته بود: «لابی یهودی برای ما باعث نگرانی بسیار است. من بارها به رفتارهای نابخردانه آنان اعتراض کرده‌ام. اقدامات نسنجیده این لابی منافع اسرائیل را در معرض تهدید قرار می‌دهد».

هگل همچنین گفته بود: «آمریکا باید به خواسته‌های عربستان سعودی، مصر، اردن و سایر دوستان خود در منطقه توجه کند. روابط آمریکا با اسرائیل خاص و تاریخی است، اما این رابطه نباید روابط واشنگتن را با جهان عرب و کشورهای اسلامی تخریب کند». همین اظهارنظرها کافی بود تا لابی‌های اسرائیلی احساس خطر کنند و همراه با رسانه‌های خود علیه او بسیج شوند.

نکته اینجاست که با وجود موافقت چاک هگل با کمک‌های آمریکا به اسرائیل، سران رژیم صهیونیستی او را از «دوستان نزدیک» اسرائیل نمی‌دانند چراکه ایده‌ها و دیدگاه‌های او درباره مسائل سیاسی در تضاد با نگاه اسرائیلی‌هاست. در واقع، از نظر هگل، نزاع فلسطینی‌ها با اسرائیل اساس مشکلات خاورمیانه است که حل آن، سایر مشکلات را برطرف می‌سازد و این موضع‌گیری دقیقا بر خلاف نظر اسرائیلی‌هاست زیرا آنها بر این باورند مهمترین موضوع در دوره کنونی، ایران و مسائل مربوط به این کشور است یعنی فعالیت‌های هسته‌ای ایران که آنها مدعی‌اند می‌تواند بر هم زننده امنیت و ثبات منطقه‌ای باشد.

نکته اینکه نگاه چاک هگل در این مورد نیز دقیقا در تضاد با خواسته‌های اسرائیلی‌هاست چراکه او در دوره‌ای خواستار مذاکره بدون پیش شرط با ایران شده بود و حتی با اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه ایران مخالفت کرده بود. در واقع، هگل در سال‌های 2004، 2007 و 2008 به لایحه تحریم ایران رأی منفی داده است. جالب اینکه او عضو هیئت مدیره بانکی است که به نقض تحریم‌های آمریکا علیه ایران متهم است.

در حالی که سران رژیم صهیونیستی همواره بر لزوم اقدام نظامی علیه ایران تاکید دارند و به ویژه در ماه‌های اخیر فشار مضاعفی بر دولتمردان آمریکایی وارد کردند تا آنها را برای حمله به ایران تشویق و ترغیب کنند، هگل راهکار نظامی را ابزار کارآمدی برای تحقق اهداف نمی‌داند. برخی از اطرافیان وی درباره مواضع او در زمینه اقدام نظامی علیه ایران می‌گویند، چاک هگل تحت هیچ شرایطی با اقدام نظامی علیه ایران موافقت نمی‌کند.

البته دیدگاه این سیاستمدار جمهوریخواه صرفا محدود به ایران نبوده و در اظهارنظری درباره جنگ 33 روزه لبنان در سال 2006 گفته، «عملیات نظامی پی در پی علیه لبنان این کشور را متلاشی می‌کند و نتیجه‌ای جز کشتار مردم بی‌گناه و فروپاشی اقتصاد لبنان و تاسیسات زیربنایی آن نخواهد داشت». او در سال 2006 از نوشتن نامه به اتحادیه اروپا برای درخواست از این نهاد به منظور تروریست شناختن حزب‌الله خودداری کرد.

بدتر از همه برای اسرائیلی‌ها، اینکه هگل خواستار مذاکره مستقیم با حماس است آنهم در شرایطی که دولت آمریکا این جنبش را در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار داده با این حال، هگل سال 2009 با ارسال نامه‌ای به اوباما، به منظور پیشبرد فرایند سازش، او را به مذاکره مستقیم با حماس دعوت کرد.

در حالی که لابی‌های اسرائیلی سعی دارند در تدوین و ارائه هر راهبرد و سیاستی در آمریکا، منافع اسرائیل را در نظر بگیرند و حتی آن را بر منافع ملی آمریکا مقدم بدارند و به ویژه در مورد ارائه و تداوم کمک‌های مالی و تسلیحاتی به این رژیم، منافع آن را لحاظ کنند، روی کارآمدن فردی با دیدگاه‌های هگل دقیقا در خلاف جهت منافع و سیاست‌های اسرائیلی‌ها خواهد بود.

با توجه به قدرت و نفوذ لابی‌های اسرائیلی در کنگره و کاخ سفید، در نهایت باید منتظر ماند و سرنوشت گزینه پیشنهادی اوباما را دید. به ویژه اینکه بسیاری از سناتورهای آمریکایی اغلب از گفتن حقایق و انتقاد از اسرائیل سر باز می‌زنند زیرا تقابل با اسرائیل را از نظر سیاسی خطرناک می‌دانند.

نفوذ صهیونیست‌ها در کنگره به میزانی بالاست که از آن به عنوان «سرزمین اشغال شده از سوی اسرائیل» یاد می‌شود. لابی‌های اسرائیلی برای اعمال قدرت بر محافل سیاسی، به عنوان حامیان مالی احزاب و سیاستمداران وارد عمل می‌شوند، از برنامه‌ نامزدهای انتخابات کنگره، سنا و حتی ریاست جمهوری که هوادار اسرائیل باشند، حمایت می‌کنند و همزمان با آن دسته از نامزدها که لطفی به اسرائیل نداشته و یا دیدگاه انتقادی نسبت به آن دارند، شدیدا مبارزه می‌کنند.

نفوذ آنها به اندازه‌ای است که «کمیته سیاست خارجی آمریکا - اسرائیل» یا آیپک به عنوان قوی‌ترین گروه لابی اسرائیلی در واشنگتن، بر خلاف نظر وزارت خارجه آمریکا در سال ‪ ‬2004 توانست قانونی را از تصویب سنا و کنگره بگذراند که طی آن انتقادات به اسرائیل و یا مقاومت در برابر جاه طلبی‌های صهیونیست‌ها می‌تواند به ‌عنوان یهودستیزی به حساب آید و مورد پیگرد قضایی قرار گیرد.

با این شرایط، بسیار طبیعی است که این گروه‌ها در مقابل اظهارنظرهای چاک هگل موضع بگیرند و از احتمال انتخاب او به عنوان یکی از پست‌های امنیتی آمریکا ابراز نگرانی کنند و برای منصرف کردن اوباما از تصمیمش در این باره از هیچ تلاشی فروگذار نکنند.

 



صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد